روضه امالبنین از زبان شهید مطهری/سخنرانی و روضه خوانی مومنی/شعرخوانی علیانسانی درمحضر رهبر انقلاب/روضه و نوحه کریمی
امروز مصادف است با سیزدهم جمادی الثانی سالروز رحلت حضرت ام البنین سلاماللهعلیها همسر بزرگوار امیرالمومنین علیهالسلام و مادر حضرت عباس علیهالسلام، بانویی که در میان شیعیان جايگاهى ويژه دارد و موالیان و محبان اهل بیت علیهم السلام بواسطه ابراز ادبش به اهل بیت علیهم السلام، اسوه ای شد برای شیعیان و از همه بالاتر پسرش عباس.
اگر شهادت هنر مردان خداست، پرورش چهار شهید کربلا در دامن یک مادر هنرمندی بزرگتر را می طلبد و ام البنین این مقام را از آن خود کرده است. این مادر شهیدان، پارههاى جگر خود را خالصانه در راه خدا و برای استوارى دين حق تقديم کرد و خم به ابرو نیاورد تا فقط برای حسین فاطمه نوحه سرایی کند. و بی سبب نیست که شیعیان به هنگام سختيها و درماندگيها، اين مادر فداكار را شفيع خود قرار مىدهند.
در سوگ این اسوه ادب و به بهانه ابراز ارادت به ساحت مقدس مولا امیر المومنین و قمر هاشمیان حضرت عباس بن علی علیهم السلام و همچنین حضرت امالبنین علیهاسلام پیشکشی تقدیم آن بزرگواران میکنیم، باشد که زیارت قبرشان در دنیا و شفاعتشان در عقبی نصیبمان گردد.
نیم نگاهی به زندگی مادر قمربنیهاشم علیهالسلام
در وجود شريف حضرت ابوالفضل عليه السلام فرزند رشید و دلاور ام البینسلاماللهعلیها دو گونه شجاعت در هم آميخته است : 1. شجاعت هاشمى و علوى كه ارجمندتر و والاتر است و از جانب پدر سرور اوصيا به او رسيده؛ و 2. شجاعت عامرى كه از جانب مادرش امالبنین سلام الله عليها ارث برده است، زيرا كه در ميان تيره مادريش جدى پيراسته چون عامر بن مالك بن جعفر بن كلاب (جد ثمامه مادر امالبنین ) بوده است كه به سبب قهرمان سالارى و شجاعتش او را "ملا الاءسنة" يعنى كسى كه سر نيزهها را به بازى مى گيرد، مىناميدند. اين لقب را نخستين بار حسان در باب او به كار برد، چون ديد كه يك تنه با شجاعانى كه او را احاطه كرده بودند پيكار مىكند.
امالبنینسلام الله عليها همسرى جز اميرالمؤ منين على عليه السلام برنگزيد
امالبنین داراى چهار پسر به نامهاى عباس، عبدالله، جعفر و عثمان گرديد كه سرور همه آنان حضرت عباس عليه السلام است. اين بانوى بزرگوار، بعد از امير المؤ منين على عليهالسلام مدتى طولانى زنده بود و با كسى نيز ازدواج نكرد؛ همچنانكه امامه و اسماء بنت عميس و ليلى نهشيله چنين نمودند و اين چهار زن آزاده ، كمال وفادارى را در حق شوى و سرورشان اميرالمؤمنين على عليهالسلام انجام دادند(كشف الغمة32) حتى يك بار مغيرة بن نوفل و يك بار نيز ابو هياج بن سفيان از امامه خواستگارى كردند، اما او امتناع ورزيد و حديثى از على عليه السلام نقل كرد كه همسران پيامبر و جانشينش بعد از مرگ ايشان نبايد به همسرى كسى درآيند، بر پايه اين سفارش ، زنان وارسته مزبور، تن به ازدواج با كسى ندادند. (مناقب ابن اشهر آشوب : جلد 2، صفحه 76)
مقام امالبنین علیهاالسلام
در باب عظمت مقام و علو معرفت حضرت امالبنین سلام الله عليه به مقام و موقعيت اهل بيت عليهم السلام همين بس که نوشته اند: چون به ازدواج اميرالمؤمنان عليه السلام در آمد، امام حسن و امام حسين عليه السلام بيمار بودند و او بسان مادرى دلسوز و پرستارى مهربان به مراقبت و دلنوازى از آنان پرداخت؛ و چنين امرى از همسر سرور اهل ايمان، كه از انوار معارف حضرتش بهرهها گرفته، در بوستان علوى تربيت يافته و به آداب و اخلاق مولاى متقيان عليه السلام مؤ دب متخلق شده، شگفت نيست.
فرزندان امالبنینسلام الله عليه؛ اول از همه ، قمر بنى هاشم عليه السلام متولد گرديد، و بعد به ترتيب عبدالله و جعفر و عثمان گام به جهان هستى گذاشتند.فرزندان امالبنین - همگى - در كربلا شهيد شدند و نسل امالبنین عليه السلام از طريق عبيدالله بن قمر بنى هاشم بسيار مىباشند. چون بشير به فرمان امام زين العابدين عليه السلام وارد مدينه شد تا مردم را از ماجراى كربلا و بازگشت اسراى آل الله با خبر سازد در راه امالبنینسلاماللهعليها او را ملاقات كرد و فرمود: اى بشير، از امام حسين عليه السلام چه خبر دارى ؟ بشير گفت: اى امالبنین، خداى تعالى ترا صبر دهد كه عباس تو كشته گرديد. امالبنینسلام الله عليها فرمود: از حسين سلام الله عليه مرا خبر ده. بدينگونه، بشير خبر قتل يك يك فرزندانش را به او خبر داد، اما امالبنین پياپى از امام حسين عليه السلام خبر مىگرفت، وى گفت: فرزندان من و آنچه در زير آسمان است، فداى حسينم باد! و چون بشير خبر قتل آن حضرت را به او داد صيحهاى كشيد و گفت: اى بشير، رگ قلبم را پاره كردى! و صدا به ناله و شيون بلند كرد.
مامقانى گويد: اين شدت علاقه، كاشف از بلندى مرتبه او در ايمان و قوت معرفت او به مقام امامت است كه شهادت چهار جوان خود را كه نظير ندارند در راه دفاع از امام زمان خويش سهل مىشمارد.
به نوشته علامه سماوى در ابصارالعين: امالبنینسلاماللهعليها همه روزه به بقيع مىرفت و مرثيه مىخواند، به نوعى كه مروان - با آن قساوت قلب - از ناله و گريه امالبنين سلاماللهعليها به گريه مىافتاد و اشكهاى خود را با دستمال پاك مىكرد.
منبع: چهره درخشان قمر بنى هاشم ابوالفضل العباس عليه السلام
روضه امالبنین از زبان شهید مطهری
مطابق معتبرترین نقلها اولین کسی که از خاندان پیغمبر شهید شد، جناب علی اکبر و آخرینشان جناب ابوالفضل العباس بود، یعنی ایشان وقتی شهید شدند که دیگر از اصحاب و اهل بیت کسی نمانده بود، فقط ایشان بودند و حضرت سید الشهداء؛ آمد عرض کرد: برادر جان! به من اجازه بدهید به میدان بروم که خیلی از این زندگی ناراحت هستم.
جناب ابوالفضل سه برادر کوچکترش را مخصوصا قبل از خودش فرستاد، گفت: بروید برادران! من میخواهم اجر مصیبت برادرم را برده باشم. میخواست مطمئن شود که برادران مادریاش حتما قبل از او شهید شدهاند و بعد به آنها ملحق بشود.
بنا بر این امالبنین است و چهار پسر، ولی ام البنین در کربلا نیست، در مدینه است. آنان که در مدینه بودند از سرنوشت کربلا بیخبر بودند. به این زن، مادر این چند پسر که تمام زندگی و هستیاش همین چهار پسر بود، خبر رسید که هر چهار پسر تو در کربلا شهید شدهاند. البته این زن، زن کامله ای بود که همه پسرهایش را از دست داده بود.
گاهی میآمد در سر راه کوفه به مدینه مینشست و شروع به نوحهسرایی برای فرزندانش میکرد. تاریخ نوشته است که این زن خودش یک وسیله تبلیغ علیه دستگاه بنی امیه بود. هر کس که میآمد از آنجا عبور کند متوقف میشد و اشک میریخت. مروان حکم که یک وقتی حاکم مدینه بوده و از آن دشمنان عجیب اهل بیت است، هر وقت میآمد از آنجا عبور کند بی اختیار مینشست و با گریه این زن میگریست. این زن اشعاری دارد و در یکی از آنها میگوید:
لا تـدعونی ویک ام البنین تـذکـریـنـی بـلـیـوث الـعـریـن
کانت بنون لی ادعی بهم و الیوم اصبحت و لا من بنین ( منتهی الآمال،ج 1/ص 386)
مخاطب را یک زن قرار داده، می گوید: « ای زن، ای خواهر! تا به حال اگر مرا ام البنین مینامیدی، بعد از این دیگر ام البنین نگو، چون این کلمه خاطرات مرا تجدید میکند، مرا به یاد فرزندانم میاندازد، دیگر بعد از این مرا به این اسم نخوانید، بله، در گذشته من پسرانی داشتم ولی حالا که هیچیک از آنها نیستند».
رشیدترین فرزندانش جناب ابوالفضل بود و بالخصوص برای جناب ابوالفضل مرثیه بسیار جانگدازی دارد، میگوید:
یا من رای العباس کر علی جماهیر النقد
و وراه مــن ابـنـاء حـیـدر کـل لـیـث ذی لـبـد
انبئت ان ابـنی اصیب بـراسه مقطوع یـد
ویلی علی شبلی امال براسه ضرب العمد
لو کان سیفک فی یدیک لما دنی منه احد ( همان)
پرسیده بود که پسر من، عباس شجاع و دلاور من چگونه شهید شد؟ دلاوری حضرت ابوالفضل العباس از مسلمات و قطعیات تاریخ است. او فوق العاده زیبا بوده است که در کوچکی به او میگفتند قمر بنی هاشم، ماه بنی هاشم. در میان بنی هاشم میدرخشیده است.
اندامش بسیار رشید بوده که بعضی از مورخین معتبر نوشتهاند هنگامی که سوار بر اسب میشد، وقتی پاهایش را از رکاب بیرون میآورد،سر انگشتانش زمین را خط میکشید. بازوها بسیار قوی و بلند، سینه بسیار پهن.
میگفت که پسرش به این آسانی کشته نمیشد. از دیگران پرسیده بود که پسر من را چگونه کشتند؟ به او گفته بودند که اول دستهایش را قطع کردند و بعد به چه وضعی او را کشتند. آن وقت در این مورد مرثیهای گفت.
میگفت: ای چشمی که در کربلا بودی، ای انسانی که در صحنه کربلا بودی آن زمانی که پسرم عباس را دیدی که بر جماعت شغالان حمله کرد و افراد دشمن مانند شغال از جلوی پسر من فرار میکردند.
پسران علی پشت سرش ایستاده بودند و مانند شیر بعد از شیر، پشت پسرم را داشتند. وای بر من! به من گفتهاند که بر شیر بچه تو عمود آهنین فرود آوردند. عباس جانم، پسر جانم! من خودم میدانم که اگر تو دست در بدن میداشتی، احدی جرات نزدیک شدن به تو را نداشت.
حاج علی انسانی شاعر و مداح اهل بیت علیهم السلام چند سال پیش در شب تاسوعای حسینی در محضر رهبر انقلاب اسلامی شعری قرائت کرد که در آن شرح روایت کربلا و حماسه آفرینی حضرت عباس علیه السلام از زبان حضرت زینب سلام الله علیها خطاب به امالبنین علیهاالسلام بود.
همراه با شنیدن این شعر سوره حمدی برای شفای این شاعر اهل بیت علیهالسلام که هم اکنون در بستر بیماری است، قرائت میکنیم.
گمان مكن پسرت ناتنیبرادر بود
قسم به عشق، كنارم حسین دیگر بود
منال ام بنین و ببال از عباس
تو شیرمادر و شیر تو شیرپرور بود
سقوط قلعهی خیبر اگر به نام علیست
فرات، خیبر دیگر؛ یل تو حیدر بود
ز شام تا به سحر دور خیمهها میگشت
كه ماه هاشمیان بود و مهرپرور بود
به لرزه بود از او پشت هفتپشت ستم
یل تو یكتنه یك تن نبود، لشگر بود
به جای دست روی چشم خویش تیر گذاشت
ببین كه تا به چه حدی مطیع رهبر بود
اگر فتاد روی خاك میشود پرپر
ولی گل تو روی شاخه بود و پرپر بود
دلنوشتهای از سید مهدی شجاعی در رثای امالبنین علیها سلام
در آداب كربلا
امالبنين انگار مادر ادب است و ادب، زادهی اوست. تاريخ، معرفت و ولايت غريب اين زن را با حيرت بر سر دست گرفته است. چنين نيست كه ادب و معرفت اين بانوی محيّرالعقول، صفتی باشد در كنار صفات درخشان ديگر او. خورشيد ادب او از چنان نورانيّتی برخوردار است كه همهی صفات زيبای او را تحتالشعاع خود قرار میدهد.
وقتی كاروان اسرای كربلا به مدينه نزديك میشود بشيری مطابق معمول، پيشتر از كاروان، خود را به شهر میرساند تا خبر ورود كاروان را اعلام كند. بشير اين كاروان امّا از مواجهه با يك تن بسيار پرهيز دارد و او امالبنين است. بشير نمیتواند و نمیخواهد حامل خبر شهادت چهار دلاور يك مادر باشد. چه بگويد؟ چگونه بگويد؟ كدام زبان است كه در هرم گدازندهی اين خبر نسوزد؟!
امّا میشود آنچه نبايد بشود.
امالبنين به مدد شامه، نزديكی كاروان كربلا را در میيابد، به سمت دروازهی شهر به راه میافتد و در ميانهی راه با بشير مواجه میشود.
سؤال امالبنين چيست جز:
چه خبر؟
چه بگويد بشير؟! به مادری كه امالبنين بودنش به افتخار چهار پسر و چهار دلاور محقق شده است، چه بگويد؟! تلاش میكند كه زهر مصيبت را آرام آرام و جرعه جرعه بنوشاند، میگويد:
- سرت سلامت مادر! عباست به شهادت رسيد.
و منتظر صيحه امالبنين میماند.
اما امالبنين انگار نمیشنود اين خبر را و باز میپرسد:
- چه خبر؟
و بشير مبهوت و متحير، جرعه دوّم را به ساغر صبوری امالبنين میريزد.
- مادر! عبداللّه هم به ديدار خدا شتافت.
انگار امالبنين باز هم چيزی جز پاسخ سؤال خود میشنود.
- پرسيدم چه خبر؟
و بشير ضربهی خبر آخر را فرود میآورد و خود را خلاص میكند:
- چه بگويم مادر! عثمان و جعفرت هم شهد شهادت نوشيدند.
اما امالبنين خلاص نمیشود، آشفتهتر میشود. نقاب از چهرهی ادب بر میدارد، معرفت مكتوم را برملا میكند و فرياد میكشد:
- بشير! از حسين چه خبر؟ انّ اولادی و من تحت الخضراء كلهم فداء لابی عبداللّه الحسين.
همه بچههای من و همه آنچه در زير اين گنبد ميناست به فدای ابیعبداللّه، بگو از او چه خبر؟
افشین علاء از جمله شاعران شناخته شده کشور است که در ضیافت شعر با حضور رهبر انقلاب در رمضان دو سال پیش شعری در رثای حضرت امالبنین علیهاالسلام قرائت کرد.
فایل صوتی همراه با شعر در ادامه آمده است.
زن رشك حور بود و تمنای خود نداشت
چون آسمان نظر به بلندای خود نداشت
اسمی عظیم بود كه چون راز سر به مهر
در خانهی علی سَرِ افشای خود نداشت
امالبنین(س) كنایهای از شرم عاشقی است
كز حجب تاب نام دلآرای خود نداشت
در پیش روی چهار جگرگوشهی بتول
آیینه بود و چشم تماشای خود نداشت
زن؟ نه! همای عرشنشینی كه آشیان
جز كربلا به وسعت پرهای خود نداشت
در عشق پارههای جگر داده بود و لیك
بعد از حسین(ع) میل تسلای خود نداشت
عمری به شرم زیست كه عباس(ع) وقت مرگ
دستی برای یاری مولای خود نداشت